سانیارسانیار، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

سانیار عشق عمه اش

چرا اين جور نگاه ميكني !!

عشقم چرا اينجور نگاه عمه ميكني !!! خوب نخواستيم نده بهم از اين پفيلاهاي خوشممزت يه بوس به عمه بدي كافيه جيجيليييييييييي سانيارم موهات و كي برات اينطور بسته اگه گفتي !!! ...
18 شهريور 1391

كي بلبل زبوني ميكني برا عمه !!!

سلام مهربونم چند روز پيشا جشن عقد خاله كوچيكه ات بود و ديروز وقتي اومدي خونه ما ... اينقدر با اين كليد جا كفشي بازي كردي كه امروز صبح وقتي عمه ايي ميخواست بياد اداره در جاكفشي باز نميشد و من بايد پابرهنه مي اومدم اداره .. خودت هم كه تو خواب ناز بودي و خبر نداشتي چه شيطوني كردي نانازم ... قربون شيطوني كردن هات برم من ... ميدوني عمه چند تا دوست داره ؟؟؟؟؟ اين روزا خيلي خيلي شيطون ولي در عين حال بامزه شدي .. كلمات و كه اشتباه ميگي خيلي جالبن ... اكثر كلمات و به خوبي ياد گرفتي ولي خوب نميتوني جمله بندي شون كني ... مثلا من بهت ياد دادم بگي الو الو من جوجوام .. ولي هي دونه دونه ميگي ... كي ميشه ببينم داري بلبل زبوني ميكني عشق من .....
18 شهريور 1391

خدا سانیار و نندازی

تاب تاب عباسی خدا سانیار و نندازی اینجا اتاق تو هست که سوار تاب شدی عزیزم اون هفته وقتی اومده بودیم خونه اتون هی میگفتی بزارمت رو تاب و تکونت بدم اونم با کی ؟؟؟؟؟؟؟؟ با پنگول ناز نازی ...
2 مرداد 1391

کلماتی که میگی ...

عزیز دلم روز پنج شنبه خونه امون بودید ... تازگیا یاد گرفتی میگی نی نی ... البته مثلا میخوای بگی عمه ولی هی میگی عم... ولی یه چند باریه تا حالا به من میگی نی نی .. کلماتی که تا الان میگی زیاد نیست مثه .. باباجی : یعنی بابا جون مامان - آب - آیه ( یا هماون آره ) - هر چی هم ازت می پرسیم میگی نه نه نه یه موقع هایی میگی بیشین ... عمو رو خوب یاد گرفتی .. حموم رو هم میگی ... ولی خوب زیاد نیستن این کلمات ما همه همچنان منتظریم تا تو بتونی حرف زدن و یاد بگیری و جمله بگی ... خیلی شیرین شدی این روزا تا دستت یه ذره کثیف میشه بدو بدو میری جلو ظرفشویی و میگی بشوریم برات .. بعد هم میری یه دستمال برمیداری و خشک میکنی دستایه قشنگت و ... ...
24 تير 1391